||شیراز جوک ||

||شیراز جوک ||

جوک لطیفه اس ام اس
||شیراز جوک ||

||شیراز جوک ||

جوک لطیفه اس ام اس

خاطرات خنده دار

http://s2.picofile.com/file/8160060518/465013_L1zIDgCD.jpg

سلام. سر جلسه امتحان بودیم(زبان خارجه)منم زبانم افتضاح در حد اینکه بشینی یه ساعت با جغد حرف بزنی بعد یه جوری نگات میکنه که... منم اونطوری بودم .خولاصه با دوستم هماهنگ کردیم که بهم برسونه .عاقا ما سر جلسه هرچی پس پس کردیم این انگار کر شده بود.منم همچی یه مشت زدم تو کمرش یعنی صدای ستون فقراتشو شنیدم .بدبخت یوهو نفسش دیگه نیومد بالا .مراقبمون اومد بردش بیرون بعد گفتن احتمالا مال استرس امتحاناته.ولی یه هفته دنبالم بود اخر نتونست بگیرتم .منم باهاش قهر کردم مجبور شد بیاد منت کشی با هم آشتی کردیم.


بعد مدتها دوری پشت تلفن به مادرم میگم من نیستم خوب حال میکنینا!.
نه گذاشت و نه برداشت گفت:آره به لطف خدا فرجه رو که نیومدی،اگه میشه ترم تابستونتو هم همونجا بمون.
.
.
.
هی روزگار!!!
کار ما که از پدر و مادر گمشدمون گذشت،لااقل یکی نیمه گوربه گور شدمون رو رونمایی کنه.

  با خواهرم و پدر و مادرم نشسته بودیم
خواهرم چند ماهه دیگه عروسیشه میره خونه خودشون و از اون جهت که کاملا هم سایزیم من کلا.لباسهاشو میپوشم (همیشه کلی جیغ و داد میکنه ولی کو گوش شنوا)
من:خب پس من هر جمعه میام لباسهایی که میخوام برمیدارم برمیگردم هفته بعد پس میدم
خواهرم:بیخود میکنی تو
بابام:نه نمیخواد تو بگو کدومها رو میخوای بذار خواهرت میاد برات بیاره
من:-)
بابام;-)
خواهرمo_O
من:-P
هنوز خواهرم@_@

حتما بخون ^ـــ^

رفتیم خونه مادربزرگم، پسر عمه ی زشتوی منم اونجا بود

با هم دعوامون شد منم خاستم تلافی کنم وقتی خواب بود رفتم ناخوناشو یواشکی لاک زدم D: (لاک قرمزآلبالویی)

عمه ی گرامی اومد گفت داری پسرمو خوشگل میکنی؟ منم با صدای بلند خندیدم، چشمتون روز بد نبینه پسر عمم بیدار شد :-|

دید ناخوناشو خوشگل کردم یه ماژیک مشکی برداشت گفت حالا که اینجوری شد منم برات سیبیل میکشم O_O

منم فرار کردم به مادربزرگم پناه بردم نجات یافتم-وگرنه سیبیلو میشدم o_O

اخرشم پسرعمم یه ساعت التماسم کرد تا بهش لاک پاکن دادم لاکشو پاک کنه :)))

لایک یادت رفت:)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد